آ کلاه دار

در تب و تاب رسیدن به کمالم

- بترس و انجامش بده

نشونه‌های راه زیاد شدن. تصمیمی گرفتم که شک دارم بهش. مرددم و سردرگم. مدام پشیمون می‌شم و فکر می‌کنم بی‌خیالش بشم اما هربار که می‌خوام از راهش برگردم کسی سر راهم قرار می‌گیره که تو مسیر نگهم می‌داره.
پریروز که جدی جدی دیگه داشتم بی‌خیال این ریسک می‌شدم و می‌خواستم برگردم به همون راه امن یه نفر که دقیقا شبیه آینده‌ای که من برای خودم تصور می‌‌کنم بود به طرز عجیبی سر راهم قرار گرفت و داشت می‌گفت کاش وقتی هجده سالم بود این ریسک رو می‌کردم.
بهش گفتم از برنامه‌هام و ترسم و تردیدم، از برگشتن و رها کردنش. توضیح داد که این مسیر شاید سخت‌تر و نامطمئن‌تر باشه ولی شک نکن درست‌تره. گفت: من تو سن تو با همین فکر مسیر طولانی‌تر رو بیخیال شدم و اومدم سراغ این یکی. شدم همینی که تو می‌گی آرزو داری بشی و در همین موقعیت بهت می‌گم برو سراغ اون. من پونزده سال تجربش کردم تا قانع بشم اون مسیر درست تره و حالا دیگه برگشتن سخته. خراب کردن چیزایی که ساختم، رها کردنشون و برگشتن به نقطه‌ی صفر سخته. شاید امشب این مکالمه پیش اومد تا پونزده سال وقت تو هدر نره.
دیرتر برسی به این نقطه ولی تموم خواسته‌هات رو کامل داشته باشی بهتر از اینه که دو-سه سال زودتر برسی اما از یه خواسته‌ات بزنی و بعد اگه بخوای بری سراغش مجبور بشی از صفر شروع کنی. پونزده سال دیگه از صفر شروع کردن سخت‌تره. پونزده سال دیگه ریسک کردن، رها کردن، از نو ساختن خیلی سخت‌تر می‌شه.
دومین شخصی بود که اولش کاملا ناآگاه به این ماجرا حرف‌هایی زد که تردیدم رو کم می‌کردن و وقتی آگاه شد جدی‌تر بهم گوشزد کرد که به حرف دلت گوش کن و کار درست رو انجام بده؛ و پنجمین نفری که گفت از دست دادن‌‌های الان و دیرتر رسیدن‌ها باعث می‌شه در نهایت کامل‌تر به خواسته‌هات برسی ولی اگه الان از دست ندی بعدا مجبور می‌شی از نتیجه‌ی زحمت‌های بیشتر و طولانی‌تری دست بکشی تا کامل کنی آرزوهات رو. حتی اگه مجبور بشی از یکیشون دست بکشی از اولویت دومت دست کشیدی نه اولویت اول.
برام عجیبه که این آدم‌ها به طور اتفاقی سر راهم قرار می‌گیرن. کمک بزرگی بودن برام تو این روزهایی که ترس زیادی سراغم اومده و شک کردم به خودم و انتخابم. انتخابی که همه رو شوکه می‌کنه و مقابله می‌کنن باهاش ولی برای من که نمی‌خوام از آرزوهام بزنم و همه‌ رو باهم می‌خوام انتخاب درستیه. انتخاب این‌که الان یه آرزوم رو از دست بدم تا چندسال دیگه هردو رو باهم به‌ دست بیارم. دست کشیدن از چیزی که مدت‌ها براش تلاش کردم برای رسیدن به چیزی که برام مهم‌تره. 
می‌خوام گوش بدم به حرفاشون و از نشونه‌های راه ساده نگذرم. می‌خوام با وجود ترسم انجامش بدم.

۱ ۱
آسو نویس
۱۴ ارديبهشت ۰۱:۲۰

می‌بینی؟

خدا می‌فرسته‌

مطمئنن که خدا می‌بینه دنبال نشونه‌ایم و دقیقا تو زمان و مکان مناسب نشونمون میده.

و ما اینطوری میشیم که شت یعنی همچین ادمی در دنیا وجود داشته و من نمیشناختمش؟

و بعد هیجان‌زده می‌شی.

جالب و عجیب و قشنگه!

پاسخ :

دقیقا همون لحظه‌ای که بهش نیاز داری.
واقعا عجبیه، انگار می‌خواد تو مسیرت نگهت داره. تو مسیری که تنهایی و همه چی پای خودته.
About me
همیشه مجبور شدم با آدم‌ها سر و کله بزنم که آ اول اسمم کلاه داره و اگه کلاهش رو نذارید اشتباه خونده می‌شه. اون‌قدر که دیگه همه من رو با آ کلاه دار به خاطر میارن. حالا این آ کلاه دار خلاصه‌ای از منه؛ جایی که آ بتونه حرف بزنه و بگه کلاهش رو سر جاش بذارن. 
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان