آ کلاه دار

در تب و تاب رسیدن به کمالم

- رویاهای بزرگ و قدم‌های کوچک

روزی که رویاشو می‌بافتم به قدری دور می‌دیدمش که فکر نمی‌کردم هرگز زندگیش کنم. مدتی بعد وقتی میون رویام داشتم رویاهای بعدی رو می‌بافتم به فکرم خطور کرد که تو رویاهات خسیس نباش، کم نخواه. رویاهای بزرگ بباف چون رویاها می‌شن هدف و تو برای هدف‌ها قدم برمی‌داری.
روزی که با قدم‌های کوچیک و سردرگم سعی می‌کردم به سمتش برم فکر می‌کردم راه اون‌قدر دوره و قدم‌های من اون‌قدر کوچیک که هرگز نمی‌رسم. بعدتر وقتی به مقصد رسیدم فهمیدم همین قدم‌های کوچیک چقدر مهم و تاثیرگذارن. فهمیدم تداوم همین قدم‌های کوچیکه که نتیجه رو می‌سازه. فهمیدم بی‌خودی خودم رو برای قدم‌های کوچیکم سرزنش می‌کردم.

۱ ۰

- مهم‌تر از نتیجه شروع کردنه

هزارتا صبح شنبه پشت هم ردیف می‌شن و بعد تو تازه می‌بینی چه کارهایی از دستت برمی‌اومده. تازه می‌بینی چه کارهایی کردی که فکرشون رو هم نمی‌کردی و چه کارهایی می‌تونستی انجام بدی ولی ترس از شروع جلوت رو گرفته. 

تسک جدید رو شروع می‌کنی و می‌بینی بعد از تموم سر و کله زدن‌ها و به زور انجامش دادن‌ها و وسط راه گیر کردن‌ها بلاخره روون و بدون درگیری انجامش می‌دی و داری به چند نفر هم تو انجامش کمک می‌کنی. مسیر جلوت بلاخره تو ذهنت روشن می‌شه و حس می‌کنی این رشد ارزش چیزهایی که براش قربانی کردی رو داشت. 

تسک بعدی رو شروع می‌کنی و سخته، این قسمتی از مسیر جدیدیه که تازه شروعش کردی. حس ناتوانی و خستگی سراسر وجودت رو می‌گیره و ساعت‌ها درگیرشی ولی یادته که چطور تو مسیر قبلی از همین نقطه‌ی سردرگمی به تسلط رسیدی. سعی می‌کنی به خودت و به پروسه اعتماد کنی و کم نیاری. سعی می‌کنی کلافگی رو به روت نیاری و بلاخره به جواب برسی. می‌دونی مهم‌تر از نتیجه شروع کردنه و مهم‌تر از اون ادامه دادن. 

۱ ۰

- به این فکر کن که می‌میری

از تمام انسان‌هایی که بهم می‌گن صبر کن بذار بعدا برو سراغ یک سری چیزها، از تمام کسایی که می‌گن برای دنبال کردن مسیر خودت صبر کن تا ده سال دیگه، صبر کن تا پنج سال دیگه، صبر کن تا دانشگاهت تموم بشه می‌خوام بهم تضمین بدن اون موقع هم همینقدر علاقه دارم بهشون.
از تمام آدم‌هایی که بهم می‌گن صبر کن تجربه‌ها رو نگه دار‌ برای بعدا، بذار یک سری کارها رو ده سال دیگه تجربه کن و الان بچسب به مسیر از پیش تعیین شده‌ی مشابه دیگران می‌خوام بهم تضمین بدن پنج سال دیگه من حتما زنده‌ام.
من کاملا جدیم. بیا خودت به این فکر کن. به این فکر کن که می‌میری. به این فکر کن که مطمئنی ده سال دیگه رو این سیاره هستی؟ چطور گام برداشتن تو مسیر خواسته‌ها رو می‌شه نگه داشت برای پنج سال و ده سال بعد وقتی حتی مطمئن نیستیم قراره به اون زمان برسیم؟
می‌خوام به زندگی واقع بینانه نگاه کنم. نمی‌خوام از خواسته‌هام دست بکشم و نگهشون دارم تا زمانی که نمی‌دونم قراره بیاد یا نه. امروز تو مسیرش گام برمی‌دارم.

۲ ۰

- چی رو رها کنم؟

تغییر شرایط موجود به شرایط دلخواه چیزیه که براش این‌قدر حرص می‌زنم و فعلا همه‌چیز‌ فقط نزولیه. انسان خیلی موجود ضعیف و محدودیه و این اذیتم می‌کنه. این‌که قدرت تغییر خیلی چیزها رو ندارم و به خیلی چیزها مسلط نیستم اذیتم می‌کنه. این‌که همه چیز -زمان، انرژی، محدوده‌‌ی تسلط- محدوده اذیتم می‌کنه. این‌که همه چیز تو زندگی دست خودم نیست و هزارتا عامل دیگه روشون موثرن و باید با این عوامل کنار بیام اذیتم می‌کنه. این‌که قدرت مطلق زندگی خودم نیستم و باید بپذیرم که تو جهانی زندگی می‌کنم که همه چیز به هم مربوطه اذیتم می‌کنه. این‌که نمی‌شه همه کار رو تنهایی پیش ببرم و آخرش مجبورم با آدم‌ها همکاری کنم یا حتی کل ماجرا رو بهشون بسپرم و نمی‌‌تونم مطمئن باشم به اندازه‌ی من اهمیت بدن و دقیق باشن و تاثیرشون روی نتیجه مثبت باشه اذیتم می‌کنه. این‌که نمی‌تونم به همه چیز مسلط باشم، همه چیز رو بدونم، همه چیز رو بلد باشم و همه چیز رو کنترل کنم اذیتم می‌کنه. این‌که همه بهم می‌گن این‌قدر حرص نزن و رها کن بیش‌تر از همه اذیتم می‌کنه. چی رو رها کنم؟ چطور رها کنم؟

۱ ۰
About me
همیشه مجبور شدم با آدم‌ها سر و کله بزنم که آ اول اسمم کلاه داره و اگه کلاهش رو نذارید اشتباه خونده می‌شه. اون‌قدر که دیگه همه من رو با آ کلاه دار به خاطر میارن. حالا این آ کلاه دار خلاصه‌ای از منه؛ جایی که آ بتونه حرف بزنه و بگه کلاهش رو سر جاش بذارن. 
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان