آ کلاه دار

در تب و تاب رسیدن به کمالم

- تویی که نقطه‌ پایان اضطراب منی

این اولین باریه که از تو می‌نویسم؛ از تو که باورم نمی‌شه چطور افتادی وسط زندگیم. 

دو سال پیش وقتی این‌جا از دل بریدن نوشتم فکر می‌کردم چنین حسی رو هرگز دوباره تجربه نمی‌کنم. فکر می‌کردم دیگه هیچ آدمی نمی‌تونه برام اون‌قدر عزیز و نزدیک باشه؛ اما از روزی که تو پا گذاشتی تو زندگیم ورق برگشت.

من فکر نمی‌کردم محبتی بیش‌تر از اون رو هرگز تجربه کنم، فکر نمی‌کردم قلبم جا داشته باشه تا بیش‌تر از اون عاشق باشه. هیج آدمی برام اون قدر عزیز و نزدیک نبود ولی تو، تو حتی عزیزتر و نزدیک‌تر شدی. اون قدر عزیز شدی که یه جا به خودم اومدم و باورم نمی‌شد که چقدر دوستت دارم. چقدر تو شبیه هرچیزی که همیشه از یه آدم می‌خواستمی. تو اومدی و آیلا گفت دارم کاراکتر جدیدی ازت می‌بینم. تو اومدی و نازنین گفت داری ابعاد جدیدی از کاراکترت رو کشف می‌کنی و بهشون اجازه‌ی بروز می‌دی، دیگه انگار مثل قبل خودت رو سرکوب نمی‌کنی. تو اومدی و من حالا حتی خودم رو بیش‌تر دوست دارم، لبخند روی لبم و برق چشم‌هام رو دوست دارم. اومدی و دیگه ته ذهن من تنها قدم برداشتن نبود؛ حس کردم یه نفر هست که دوست دارم همراهم باشه و از همراه شدنش و از شکستن تنهاییم نترسم.

تو عزیزی، نزدیکی، همراهی. تو پررنگی، لحظه‌ها با تو پررنگ و شیرینن. کنارت نه گذر زمان رو می‌فهمم نه هیچ چیزی می‌تونه بهمم بریزه. شدی نقطه‌ی پایان اضطراب‌هام و حالا من کم‌تر می‌ترسم، کم‌تر اضطراب دارم و خیلی خیلی آروم‌ترم. تو هستی و همین برای گرم شدن قلبم کافیه.

*عنوان مصرعی از حسین منزویه.

۱ ۱
ملوچک ..
۰۶ شهریور ۰۷:۲۳

ای جانم

همیشه شاد و خرم باشید 

پاسخ :

ممنونم.
About me
همیشه مجبور شدم با آدم‌ها سر و کله بزنم که آ اول اسمم کلاه داره و اگه کلاهش رو نذارید اشتباه خونده می‌شه. اون‌قدر که دیگه همه من رو با آ کلاه دار به خاطر میارن. حالا این آ کلاه دار خلاصه‌ای از منه؛ جایی که آ بتونه حرف بزنه و بگه کلاهش رو سر جاش بذارن. 
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان