آ کلاه دار

در تب و تاب رسیدن به کمالم

- بگو که برمی‌گردی

چشم‍های خشمگینش رو به یاد میارم و می‌لرزم. باورم نمی‌شه که رفته. باورم نمی‌شه که هیچ کدومشون واقعا مرده باشن. همش منتظرم بیدار بشم و ببینم کابوس بوده. منتظرم ماجرا تموم بشه و برگرده و بگه فقط رفته بود جایی که استراحت کنه و حالا برگشته. منتظرم بگه اون چیزی که چشم‌هام دیدن واقعیت نداشت. بگو، بگو که بعد از این روزها برمی‌گردی، بگو که همه‌اتون برمی‌گردید. نمی‌خوام باور کنم سهم شما از آزادی زیر خاک رفتن تنتون بود. شما که شایسته‌ی زندگی بودید. برگرد و بگو که تاریکی نتونست جون عزیزتون رو بگیره.

۱ ۰
ملوچک ..
۱۸ آبان ۰۷:۳۲

خون ها ریخته میشه واسه آزادی...
دست اورد خون هاشون آزاد شدن حجابه و اینکه دیگه کسی کاری و تذکری نمیده،این موقعیت رو محکم نگه دارید که حداقلیترین دستاورد این اعتراضات از بین نره...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
About me
همیشه مجبور شدم با آدم‌ها سر و کله بزنم که آ اول اسمم کلاه داره و اگه کلاهش رو نذارید اشتباه خونده می‌شه. اون‌قدر که دیگه همه من رو با آ کلاه دار به خاطر میارن. حالا این آ کلاه دار خلاصه‌ای از منه؛ جایی که آ بتونه حرف بزنه و بگه کلاهش رو سر جاش بذارن. 
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان