چهارشنبه ۲۳ آذر ۰۱
آدمها مدام ازم توضیح میخوان. چرا نمیری دانشگاه؟ چرا عصبانیای؟ چرا داری همه چیز رو نصفه رها میکنی؟
من فکر میکنم که همه چیز واضحه. دانشگاه نمیرم چون به شعورم توهین میشه، چون وقتی آدمها کف خیابون دارن جون میدن نشستن سر کلاس جوری که انگار همه چیز عادیه از انسانیت و شرافت به دوره. عصبانیم چون جون عزیز آدمها رو میگیرن. عصبانیم چون هیچ چیزی این جا سر جاش نیست. عصبانیم و این خشم رو در خودم زنده نگه میدارم. وقت جواب دادن برای من تموم شده. حرفهام رو زدم و توضیحاتم رو دادم. از اینجا به بعد فقط یه شعلهی آتیشم.