آ کلاه دار

در تب و تاب رسیدن به کمالم

- این تصویر پرفکت یه ظهر آرومه

یک: سبزی‌ها رو به سس پاستا که داره قل می‌زنه اضافه می‌کنم. دو قدم اون طرف‌تر ایستاده و با حوصله دونه دونه نیوکی‌ها رو با چنگال شکل می‌ده. به سس نمک می‌زنم و می‌دم که تست کنه و صدای ذهنم می‌گه:«این تصویر پرفکت یه ظهر آرومه.»

دو: روی مبل نشسته و گیتارم رو کوک می‌کنه. پنیر رو به نیوکی‌ها اضافه می‌کنم. شروع می‌کنه به گیتار زدن و چهره‌اش مثل تموم وقت‌هایی که ساز می‌زنه جدی می‌شه. غذا رو تو دوتا بشقاب می‌‌کشم و چشمم خیره به تصویر زیبای رو به رومه. صدای ذهنم می‌گه: «یادته می‌گفتی اینا مال فیلم‌ها و کتاب‌هاست و قرار نیست هرگز تو زندگی واقعی اتفاق بیفته؟» می‌دونم که تا عمر دارم این تصویر رو فراموش نمی‌کنم. 

سه: از ماشین پیاده می‌شم و در رو قفل می‌کنم. خسته و عصبانیم. لیوانم رو تو دستم جا به جا می‌کنم که گوشیم زنگ می‌خوره. اسمش رو که می‌بینم لبخند می‌‌شینه رو صورتم. جواب می‌دم و با شنیدن «سلام دورت بگردم» پرانرژیش کل خستگی و عصبانیتم رو فراموش می‌کنم. روزم انگار دوباره از این لحظه شروع می‌شه.

چهار: بغضم بزرگ و بزرگ‌تر می‌شه. ساعت چهار و نیم صبح جلوی دره. تا جایی که اشکام تموم بشن گریه می‌کنم. تنها آدمیه که می‌تونم تو چشم‌هاش زل بزنم و گریه کنم. انگار که هیچ ترس و هیچ نقابی پیش اون معنی نداره. بعد کل شهر رو می‌چرخیم و صبحانه می‌خوریم و حرف می‌زنیم. ظهر درحالی که لبخند پهنی رو صورتم نشسته ازش خداحافظی می‌کنم. کنارش غمم شسته می‌شه و می‌ره.

پنج: میم داره می‌گه روابط بعد از مهاجرت دووم نمیارن؛ هرچقدر هم که عشق توشون جاری باشه. اگه رفتنی شدی بدون که از دستش می‌‌دی. می‌ترسم ولی نمی‌خوام از ترس آینده‌ی نامعلوم امروزم رو از دست بدم. امروز و این جا حضور هیچ آدم دیگه‌ای نمی‌تونست من رو این‌قدر خوشحال کنه. هیچ آدم دیگه‌ای نمی‌تونست این شکلی قلبم رو لمس کنه. 

۲
About me
همیشه مجبور شدم با آدم‌ها سر و کله بزنم که آ اول اسمم کلاه داره و اگه کلاهش رو نذارید اشتباه خونده می‌شه. اون‌قدر که دیگه همه من رو با آ کلاه دار به خاطر میارن. حالا این آ کلاه دار خلاصه‌ای از منه؛ جایی که آ بتونه حرف بزنه و بگه کلاهش رو سر جاش بذارن. 
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان