برعکس ۱۴۰۱ که یه موج سینوسی بود، ۱۴۰۲ یه خط نسبتا صاف بود. نه اوج چشمگیری داشت نه فرود آنچنانیای. ناجالب شروع شد، معمولی ادامه پیدا کرد، معمولی هم تموم شد. ۱۴۰۲ سال زندگی معمولی بود. نه دستاورد بزرگی داشت، نه از دست دادن بزرگی. سال خوشیهای مستمر نه چندان عجیب، یادآوری رویاهای قدیمی، تیک زدن هدفهای جاموندهی سالهای پرتلاطم پیش و برقراری تعادل بود.
سالی که گذشت بیشتر به سلامتم اهمیت دادم، چیزهایی که مدتها عقبشون میانداختم رو شروع کردم، بیشتر استراحت کردم، زبان جدید شروع کردم، سرگرمیهای جدید پیدا کردم، جزئیات بامزهای به زندگی اضافه کردم، آهسته و پیوسته قدم برداشتم، کمتر از همیشه سخت گرفتم و بیشتر برای چیزهایی که سر راهم میاومدن آغوش باز کردم.
از آوای ۱۴۰۲ ممنونم که جای تند و آتشین اما با سوختگیهای زیاد قدم برداشتن، امسال رو به برقراری تعادل پرداخت. حالا با این تعادل، با این بهم ریختگی حاصل از عادت نداشتن به این تعادل و محدودیت حاصل ازش، با این توانایی پذیرفتن نشدنها و بهترین نبودنها و صبر کردنها، با آرامش حاصل از ترمیم زخمها، با این تغییرات و جزئیات جدید میخوام که سال جدید یکمی شور و شلوغی و بلندپروازی آوا رو به بازی برگردونم.
تو سال پیش رو میخوام خودباوری رو پرورش بدم. میخوام به دل قصهها برم و تغییرهای جدی به وجود بیارم. میخوام آهسته و متعادل بودنی که برای ترمیم زخمها احتیاج داشتم رو حالا که تسلا پیدا کردن یکمی کمرنگ کنم. سلام به هزار و چهارصد و سه و قصههاش.