آ کلاه دار

در تب و تاب رسیدن به کمالم

- که قول داده‌ای و داده‌ام قوی باشیم

‌کی بود آخرین باری که درد و غم و دلهره نداشتیم؟ کی بود آخرین روزی که چشم‌هامون خیس اشک نشد و خشم سلول به سلول تنمون رو در بر نگرفت؟ کی بود آخرین باری که ممکن بود تو این خاورمیانه‌ی سیاه آروم و بی‌دغدغه زندگی کرد؟
این دردها از روز تولدمون با ما بودن. از همون روزی که تو این جغرافیا به دنیا اومدیم و سایه‌ی سیاه فرزند خاورمیانه بودن به روی زندگیمون افتاد. بود روزی که اتفاق بد نداشته باشیم؟ بود روزی که از خودمون برای محکوم بودن به این جبر جغرافیایی عصبانی نشیم؟ بود روزی که از این جغرافیا خسته و دل‌زده و غمگین نباشیم؟ من از جان عزیزم حتی، از این جان بی‌ارزش خاورمیانه‌ای خسته‌ام. از این جانی که از ریال بی‌ارزش‌تره. برای کدوم محکومان به مرگ در خاورمیانه کسی ککش گزید؟ چه کسی به جان مردم این قسمت از جغرافیا اهمیت داد؟ 
کاش آغوشم اون‌قدر بزرگ بود که تمام مردم این جغرافیا رو در آغوش بکشم و باهم اشک بریزیم برای این وطن‌هایی که فقط دردن و درد. کاش روزی در تاریخ مردم این جغرافیا بهتر از ما زندگی کنن؛ بدون غم همیشگی، بدون رنج. کاش این سایه‌ی سیاه درد کنار بره و خاورمیانه یه روزی جای آرامش و عشق و زندگی بشه. 
اما حالا که فقط درد و غم داریم، حالا که هیچ‌کس جز خودمون پناهمون نیست، حالا که فقط خودمون دردمون رو می‌فهمیم و آغوش به روی هم باز می‌کنیم، حالا وقت کم آوردن و زیر بار درد شکستن نیست. اگه من و تو دست هم رو ول کنیم، اگه ما قوی نباشیم و زخم دیگری رو مرهم نشیم دردمون بزرگ‌تر می‌شه. ما «با همان تنهایان» اگه ضعیف بشیم از این‌ تنهاتر می‌شیم. پس با تموم غم و درد و استیصالمون دست به زانو می‌گیریم تا تکیه‌گاه هم باشیم. اشک گوشه‌ی چشممون رو پاک می‌‌کنیم و دست هم‌دیگر رو محکم تر می‌گیریم «که قول داده‌ای و داده‌ام قوی باشیم».

۱
About me
همیشه مجبور شدم با آدم‌ها سر و کله بزنم که آ اول اسمم کلاه داره و اگه کلاهش رو نذارید اشتباه خونده می‌شه. اون‌قدر که دیگه همه من رو با آ کلاه دار به خاطر میارن. حالا این آ کلاه دار خلاصه‌ای از منه؛ جایی که آ بتونه حرف بزنه و بگه کلاهش رو سر جاش بذارن. 
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان