تغییر شرایط موجود به شرایط دلخواه چیزیه که براش اینقدر حرص میزنم و فعلا همهچیز فقط نزولیه. انسان خیلی موجود ضعیف و محدودیه و این اذیتم میکنه. اینکه قدرت تغییر خیلی چیزها رو ندارم و به خیلی چیزها مسلط نیستم اذیتم میکنه. اینکه همه چیز -زمان، انرژی، محدودهی تسلط- محدوده اذیتم میکنه. اینکه همه چیز تو زندگی دست خودم نیست و هزارتا عامل دیگه روشون موثرن و باید با این عوامل کنار بیام اذیتم میکنه. اینکه قدرت مطلق زندگی خودم نیستم و باید بپذیرم که تو جهانی زندگی میکنم که همه چیز به هم مربوطه اذیتم میکنه. اینکه نمیشه همه کار رو تنهایی پیش ببرم و آخرش مجبورم با آدمها همکاری کنم یا حتی کل ماجرا رو بهشون بسپرم و نمیتونم مطمئن باشم به اندازهی من اهمیت بدن و دقیق باشن و تاثیرشون روی نتیجه مثبت باشه اذیتم میکنه. اینکه نمیتونم به همه چیز مسلط باشم، همه چیز رو بدونم، همه چیز رو بلد باشم و همه چیز رو کنترل کنم اذیتم میکنه. اینکه همه بهم میگن اینقدر حرص نزن و رها کن بیشتر از همه اذیتم میکنه. چی رو رها کنم؟ چطور رها کنم؟