مدیر گروه برای اینکه چهار هفته از شروع ترم گذشته و سر کلاسها حاضر نشدم ازم شاکیه. استادها از طریق همکلاسیهام به گوشم رسوندن که حذفم میکنن و اگه نتونم حذف ترم کنم به فنا میرم. سرپرست خوابگاه پیام داد که خوابگاهم رو حذف کرده. من؟ couldn't care less. این روزها چیزهای بزرگتری برای نگرانی دارم و کارهای مهمتری برای انجام دادن.
ثبتنام اون یکی دانشگاه کنسل شد. بعد از جوابشون که شامل اشتباه نشدن و کنسلی بخاطر پرداخت بعد از ددلاین بود هرچی ایمیل میزنم برای اینکه باهام راه بیان جوابم رو نمیدن و جدی جدی دارم از دستش میدم. دلم خونه برای آیندهای که داره از دست میره و برای ماجراهایی که اینجا در جریانه. آیندهی شخصیم داره از هم میپاشه و حالا امیدم فقط به آیندهی جمعیه.
هزاربار این روزها به اطرافیانم پیام دادم و تاکید کردم مراقب خودشون باشن. نمیتونم با فکری که آشوبه سر کلاس بشینم وقتی هر لحظه نگران آدمهام و باید شب به شب چک کنم که حالشون خوبه یا نه. نگرانی برای درس و نمره وسط این نگرانیهای بزرگ جایی نداره.